ادامه زندگی
سلام گلکم، ناز گلکم، دخترکه با نمکم امروز که دارم برات مینویسم من اداره ام و شما پیش بابایی هستی. اخه بابا امروز عصر کاره. صبح زنگ زدی با خوشحالی گفتی: مامان من مهد کودک نمیرم. البته خیلی اصرار داری که بگی: مهد کودک نه، من میرم مدرسه! بمیرم برات عزیزم که هنوز به مهد عادت نکردی. هر روز صبح باهات برنامه داریم. گریه می کنی و می گی: من باهات میام سرکار. البته تو مهد که میرسی دیگه گریه نمی کنی. خیلی دوست داری تو تابت بخوابی و بعد من ببرمت تو رختخواب. چند وقتیه لجبازی می کنی و پاهاتو زمین می کوبی. اصلا اینکارتو دوست ندارم. بعضی وقتا نمی فهمم چه جوری باهات رفتار کنم که درست باشه. عاشق ظرف شستنی. دائما چهارپایه به دست جلوی ظرفشو...
نویسنده :
مامان
10:25